صفحه 1 از 2 12
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 56

موضوع: بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

6237
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    سلام....امیدوارم حالتون خوب باشه...هدف از این پست یه جور راهنمایی برای مجرد هاست....
    به این صورت که از دوستان متاهل (در صورت تمایل) میخوام که نحوه آشنایی با همسرشون رو بگن و اینکه الان اون انتظاری که داشتن با این ازدواجشون برآورده شده یا خیر(ینی راضی هستن یا...؟)

    در مورد سوال دوم کاملا اختیاریه میتونن جواب ندن...
    مجردها هم میتونن در مورد بهترین شیوه (به نظر خودشون) برای انتخاب همسر نظرشون رو بگن...
    پیشاپیش از نظراتتون سپاسگذارم...
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  2. 7 کاربران زیر از ariakpg بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    چه تاپیک خوبی... دوستان متاهل لطفا جواب بدن تا از نظراتشون استفاده کنیم
    من مجردم و تجربه ای هم در این مورد ندارم که به اشتراک بذارم،
    اما نظر شخصیم اینه هر نوع آشنایی، چه سنتی و چه مدرن اگه برپایه شناخت متقابل باشه میتونه درنهایت به خوشبختی منجر بشه
    و حکم خاصی برای درست یا اشتباه بودن هیچکدوم نمیشه داد...

    اما نکته جالبی که در اطرافیان خودم دیدم طبق آماری که گرفتم
    اون زوجایی که کاملا سنتی ازدواج کردن (یعنی قبل از مراسم خواستگاری اصلا همدیگه را ندیده بودن و نمیشناختن)
    الان بیشتر تو زندگی مشترکشون مشکل دارن نسبت به زوجایی که خودشون از قبل با هم آشنا شده بودن

    پ.ن : البته توجه کنین "آشنایی" با "دوستی عشق و عاشقی" فرق داره هااا
    امضای ایشان



  4. 4 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16103
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    0
    تشکر شده 14 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط naghme نمایش پست ها
    چه تاپیک خوبی... دوستان متاهل لطفا جواب بدن تا از نظراتشون استفاده کنیم
    من مجردم و تجربه ای هم در این مورد ندارم که به اشتراک بذارم،
    اما نظر شخصیم اینه هر نوع آشنایی، چه سنتی و چه مدرن اگه برپایه شناخت متقابل باشه میتونه درنهایت به خوشبختی منجر بشه
    و حکم خاصی برای درست یا اشتباه بودن هیچکدوم نمیشه داد...

    اما نکته جالبی که در اطرافیان خودم دیدم طبق آماری که گرفتم
    اون زوجایی که کاملا سنتی ازدواج کردن (یعنی قبل از مراسم خواستگاری اصلا همدیگه را ندیده بودن و نمیشناختن)
    الان بیشتر تو زندگی مشترکشون مشکل دارن نسبت به زوجایی که خودشون از قبل با هم آشنا شده بودن

    پ.ن : البته توجه کنین "آشنایی" با "دوستی عشق و عاشقی" فرق داره هااا
    سلام دوست عزیز. چه جالب، تو فامیل ما چند تا از زوج های خوشبختمون اونهایی هستن که قبل از ازدواج اصلا همدیگه رو ندیده بودن و نمیشناختن. البته این موضوع برای خود من هم بسیار عجیبه!

  6. 3 کاربران زیر از گلک بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط گلک نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز. چه جالب، تو فامیل ما چند تا از زوج های خوشبختمون اونهایی هستن که قبل از ازدواج اصلا همدیگه رو ندیده بودن و نمیشناختن. البته این موضوع برای خود من هم بسیار عجیبه!
    درسته برا همین میگم حکم خاصی نمیشه برای درست یا اشتباه بودن هیچکدوم داد،
    اما درکل قبل از ازدواج هرچقدر احساسات کمتر دخیل بشه احتمال انتخاب درست بیشتره
    اگه از زوجایی که طلاق گرفتن بپرسی پس چرا از اول فلان فرد را برای ازدواج انتخاب کردی؟
    اکثرا جواب میدن قبل از ازدواج نشناحته بودمش یا اون موقع چشمام بدی هاشو نمیدید...
    امضای ایشان



  8. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15431
    نوشته ها
    1,975
    تشکـر
    1,705
    تشکر شده 2,460 بار در 1,195 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    ممنون بابت تایپیک خوبت

    من ک ازدواج نکردم
    ( اول از همه ی تایپیک واسه مجردا بذارین ، آقا یکی رسیدگی کنه اصلا چ وضعیه؟)

    منم با حرفای نغمه جون موافقم

    آشنایی چ مدرن و چ سنتی باید دید دو طرف با هم همخوانی داشته باشه

    البته دیدگاه من اینه سطح فرهنگ باید بهم نزدیک باشه و واقعا اینو ب عنوان ی اصل میدونم

    حداقل این قضیه توو ایران باید صدق داشته باشه

    چون این موضوعات توو ایران دچار مشکل میشه

    و اون دید دو طرفه هم ب مرور زمان ب دست میاد

    فک کنم ازدواج سنتی جوابگوی اون دید متقابل ب زندگی مشترک نباشه

    ولی شاید بعدها ب اون دید برسن


    امضای ایشان
    من ریشه های تو را دریافته ام

    با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

    و دستهایت با دستان من آشناست

    در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان

    و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

    زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند


  10. 3 کاربران زیر از سوگل1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15431
    نوشته ها
    1,975
    تشکـر
    1,705
    تشکر شده 2,460 بار در 1,195 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    بعدشم خودتونم نظر بذارین ariakpg
    امضای ایشان
    من ریشه های تو را دریافته ام

    با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

    و دستهایت با دستان من آشناست

    در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان

    و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

    زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    سلام. من مجردم واس چی اخه ادمو تو این پست ها دعوت میکنید والا .......... به ما که تاحالا نرسیده یه بارم از یکی خوشمون اومد اون از ما خوشش نیومدش الانم که پیشنهاد های شاخ دار میکنن ...من به شخصه به ارتباط قبل از ازدواج موافق نیستم بنظرم شناخت بد ازدواج مهمتر نه قبلش و دوامش بیشتر ....

  13. 3 کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    سلام

    به سختی اشنا شدم
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  15. 2 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16953
    نوشته ها
    547
    تشکـر
    353
    تشکر شده 330 بار در 225 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط naghme نمایش پست ها
    چه تاپیک خوبی... دوستان متاهل لطفا جواب بدن تا از نظراتشون استفاده کنیم
    من مجردم و تجربه ای هم در این مورد ندارم که به اشتراک بذارم،
    اما نظر شخصیم اینه هر نوع آشنایی، چه سنتی و چه مدرن اگه برپایه شناخت متقابل باشه میتونه درنهایت به خوشبختی منجر بشه
    و حکم خاصی برای درست یا اشتباه بودن هیچکدوم نمیشه داد...

    اما نکته جالبی که در اطرافیان خودم دیدم طبق آماری که گرفتم
    اون زوجایی که کاملا سنتی ازدواج کردن (یعنی قبل از مراسم خواستگاری اصلا همدیگه را ندیده بودن و نمیشناختن)
    الان بیشتر تو زندگی مشترکشون مشکل دارن نسبت به زوجایی که خودشون از قبل با هم آشنا شده بودن

    پ.ن : البته توجه کنین "آشنایی" با "دوستی عشق و عاشقی" فرق داره هااا
    هر چند ربطی به تاپیک نداره، اما با قسمت دوم حرفاتون موافق نیستم توی فامیل ما بیشتر افراد ازدواج سنتی داشتن و خوشبخت هم بودن، اتفاقا مواردی که از قبل آشنا بودن الان زندگی خوبی ندارن
    آشنایی و شناخت بعد از خواستگاری چه مشکلی داره؟اتفاقا به نظر من بهتره چون قبل از اون هیچ گونه احساساتی رد و بدل نشده

  17. کاربران زیر از fatemeh.74 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوگل1 نمایش پست ها
    بعدشم خودتونم نظر بذارین ariakpg
    ممنون از حضورت....
    من خودم مجردم ...و اینکه داخل ایران بیشتر سنتی رو قبول دارم چون به این صورت مادر پسر میتونه دختر رو ببینه و خب زنا همدیگه رو بیشتر میشناسن و اینکه از نظر جسمی میتونه دختر رو ببینه و نواقصش رو بفهمه در صورتی که در ازدواج مدرن حتی اون روابط خیلی دوستانه که هم آغوشی هم صورت میگیره پسر نمیتونه دختر رو بشناسه چون اصولا در دوستی ، دختر و پسر نواقص خودشونو می پوشونن....امیدوارم مفهوم رو رسونده باشم
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  19. 4 کاربران زیر از ariakpg بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    سلام. من مجردم واس چی اخه ادمو تو این پست ها دعوت میکنید والا .......... به ما که تاحالا نرسیده یه بارم از یکی خوشمون اومد اون از ما خوشش نیومدش الانم که پیشنهاد های شاخ دار میکنن ...من به شخصه به ارتباط قبل از ازدواج موافق نیستم بنظرم شناخت بد ازدواج مهمتر نه قبلش و دوامش بیشتر ....
    سلام...ممنون از حضورت....از صحبتها چیزای خوبی گیرت میاد...گوش کن بخاطر همینه مجرد موندی دیگه خخخ....ایشالا یکی ازت خوشش میاد و خوشبختت میکنه..
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  21. 2 کاربران زیر از ariakpg بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    سلام

    به سختی اشنا شدم
    سلام...ممنون از حضورت....مگه شکار کوسه رفته بودی...خب بگو شاید یه کمکی شد برا ما جوون ترا در هر صورت هر طور مایلی
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  23. 3 کاربران زیر از ariakpg بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ariakpg نمایش پست ها
    سلام...ممنون از حضورت....مگه شکار کوسه رفته بودی...خب بگو شاید یه کمکی شد برا ما جوون ترا در هر صورت هر طور مایلی


    شوورر کجا بود
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  25. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    شوورر کجا بود
    تجربتو بگو پریماه خانوم....بگو یه وقت نیفتیم تو چاه
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  27. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ariakpg نمایش پست ها
    تجربتو بگو پریماه خانوم....بگو یه وقت نیفتیم تو چاه


    اییی بابا من شوور ندارم
    فکن کنم از شما هم جوون تر باشم
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  28. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    اییی بابا من شوور ندارم
    فکن کنم از شما هم جوون تر باشم
    امان از شما دخترا خب بگو شوهر ...شوووووور چیه اخه
    نمیدونم تو قسمت اشنایی با کاربران مشاور نظر دادم ))
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  29. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    سلام
    من تویه جشن تولد دوستم تویه رستوران با همسرم اشنا شدم
    ایشون دوست همسر دوستم بود...
    بعد یه مدت اشنایی
    پیش قدم شد
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  30. 4 کاربران زیر از سمیراه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh.74 نمایش پست ها
    هر چند ربطی به تاپیک نداره، اما با قسمت دوم حرفاتون موافق نیستم توی فامیل ما بیشتر افراد ازدواج سنتی داشتن و خوشبخت هم بودن، اتفاقا مواردی که از قبل آشنا بودن الان زندگی خوبی ندارن
    آشنایی و شناخت بعد از خواستگاری چه مشکلی داره؟اتفاقا به نظر من بهتره چون قبل از اون هیچ گونه احساساتی رد و بدل نشده
    عجب من کجا گفتم شناخت بعد از خواستگاری مشکل داره
    قسمت دوم نظر نیست چیزیه که دیدم و باعث شده به این نتیجه برسم هردو نوع آشنایی مستقیم یا با واسطه میتونه به ازدواج موفق منجر بشه
    امضای ایشان



  32. 2 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14614
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    182
    تشکر شده 65 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    درود دوستان عزیز
    خب فک کنم اولین متاهلی هستم ک ب این پست جواب میدم:)
    من ازدواجی کاملا سنتی داشتم,ک خیلی منطقی و حساب شده ولی بدون سخت گیری صورت گرفت
    زندگی بسیار بسیار موفقی داشتم تا الان که از زمان نامزدی تا به الان ۱۲سال میگذره
    خب برمیگردیم ب ابتدای ماجرا,مادرشوهر من با در نظر گرفتن خلقیات و سلیقه پسرش و البته علاقه خودش منو انتخاب کرد و ب خواستگاریم اومد,من ۱۸سالم بود و مهمترین معیارم هم کفو بودن خانواده ها بود,نیمه اول قضیه رو سپردم ب خانوادم وقتی از لحاظ تحقیق و علاقه شون ب این ازدواج مطمعن شدم ,توی یه جلسه در مورد اصلی ترین چیزایی ک ذهنم رو مشغول کرده بود با همسرم حرف زدم و البته فرصتی بود ک خانواده و خودش رو ببینم,
    وقتی حس کردم ۷۰درصد از خصوصیاتی ک میخوام رو داره جواب مثبت دادم
    حالا چرا گفتم بدون.سخت گیری,چون همسر من اون موقع نه سربازی رفته بود و نه کار داشت ولی چون تو تحقیق همه تعریف جربزه ومسعولیت پذیریش رو کرده بودند سخت نگرفتم,البته ب هیچ کس این پیشنهاد رو نمیکنم مخصوصت توی این دوره زمونه,مهریه و تمام مجلس عقد و عروسیم هم خیلی ساده ولی دوست داشتنی بود و بهترین خاطره هام رو رقم زد
    حالا دلیل موفقیت زندگیم:یکی اینکه از همون اول مشخص کردیم ک قراره یکی باشیم و نباید تو و منی تو زندگی باشه
    دوم اینکه قرار شد خیلی راحت و با نهایت محبت هر مشکلی با هم داریم بیان کنیم و الکی واسه هم رو ترش نکنیم
    سوم اینکه قرار گذاشتیم هیچ وقت ب عشقمون مغرور نشیم و همیشه واسش تلاش کنیم
    چهارم اینکه هیچ وقت تو دعوا و مشاجره ها نیاز جنسیمون رو سلاح نکنیمو در واقع حق اینکه همدیگه رو از این نیاز محروم کنیم نداریم
    و در آخر اینکه در مسایل و مشکلات زندگی با گذشت و صبور باشیم
    خب اینکه بگم مشکل نداشتیم دروغه محضه ,من همین الان هم هزاران مشکل تو زندگیم دارم ولی رو اصول توافقیمون ک رفتار کردیم زندگی موفقی داشتیم
    ببخشید طولانی شد و غلطای املاییم هم ب خاطر صفحه کیبردمه باید ببخشید
    در آخر باید بگم که آشنایی قبل ازدواج در ازدواج سنتی همون دوران نامزدیه ک واقعا درسته و نتیجه بخش,ب شرطی ک هر دو نفر علاوه بر محبتشون عقلشون هم همراهشون باشه
    در پناه خدا باشید
    امضای ایشان
    امید یعنی آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد
    ایمان یعنی یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد
    شجاعت یعنی اینکه باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد . .

  34. 5 کاربران زیر از آباجی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15431
    نوشته ها
    1,975
    تشکـر
    1,705
    تشکر شده 2,460 بار در 1,195 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ariakpg نمایش پست ها
    ممنون از حضورت....
    من خودم مجردم ...و اینکه داخل ایران بیشتر سنتی رو قبول دارم چون به این صورت مادر پسر میتونه دختر رو ببینه و خب زنا همدیگه رو بیشتر میشناسن و اینکه از نظر جسمی میتونه دختر رو ببینه و نواقصش رو بفهمه در صورتی که در ازدواج مدرن حتی اون روابط خیلی دوستانه که هم آغوشی هم صورت میگیره پسر نمیتونه دختر رو بشناسه چون اصولا در دوستی ، دختر و پسر نواقص خودشونو می پوشونن....امیدوارم مفهوم رو رسونده باشم
    ای بابا خب من منظورم این نبود ک مادر دختر رو ببینه پسر قبول کنه

    اصلا با این قضیه موافق نیستم

    بعدشم بنظرم پسرا خوب میتونن دخترا رو بشناسن

    اینجوریام ک نیست ک شما میگین

    روش سنتی ی خورده در حق دختر و پسر ظلم میشه
    امضای ایشان
    من ریشه های تو را دریافته ام

    با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

    و دستهایت با دستان من آشناست

    در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان

    و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

    زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند


  36. کاربران زیر از سوگل1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16953
    نوشته ها
    547
    تشکـر
    353
    تشکر شده 330 بار در 225 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط naghme نمایش پست ها
    عجب من کجا گفتم شناخت بعد از خواستگاری مشکل داره
    قسمت دوم نظر نیست چیزیه که دیدم و باعث شده به این نتیجه برسم هردو نوع آشنایی مستقیم یا با واسطه میتونه به ازدواج موفق منجر بشه
    عزیزم من که قصد سویی ندارم چیزی رو به شما نسبت بدم، چی به من میرسه؟! این پایین فرمودین

    نقل قول نوشته اصلی توسط naghme نمایش پست ها
    اون زوجایی که کاملا سنتی ازدواج کردن (یعنی قبل از مراسم خواستگاری اصلا همدیگه را ندیده بودن و نمیشناختن)
    الان بیشتر تو زندگی مشترکشون مشکل دارن نسبت به زوجایی که خودشون از قبل با هم آشنا شده بودن
    در ضمن مگه من گفتم نظره؟یا این که شما دروغ میگین؟
    شما آمار بستگان خودتونو دادین منم آمار بستگان خودم رو
    موفق باشین

  38. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوگل1 نمایش پست ها
    ای بابا خب من منظورم این نبود ک مادر دختر رو ببینه پسر قبول کنه

    اصلا با این قضیه موافق نیستم

    بعدشم بنظرم پسرا خوب میتونن دخترا رو بشناسن

    اینجوریام ک نیست ک شما میگین

    روش سنتی ی خورده در حق دختر و پسر ظلم میشه
    ن دیگه سنتیه سنتی...بالاخره دوران شناخت هم باید در نظر گرفته بشه ...شاید دختر و پسر نتونستن همو قبول کنن...
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  39. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15431
    نوشته ها
    1,975
    تشکـر
    1,705
    تشکر شده 2,460 بار در 1,195 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ariakpg نمایش پست ها
    ن دیگه سنتیه سنتی...بالاخره دوران شناخت هم باید در نظر گرفته بشه ...شاید دختر و پسر نتونستن همو قبول کنن...
    اهان متوجه حرفات شدم

    ولی بازم ظلمه بخدا

    البته حالا زندگی واسه زوجا توو ایران 50 ؛50 شده

    دیگه سنتی و غیر سنتی نمیشناسه

    این همه امار طلاق داریم

    ای کاش آمار زوجای موفقم ب اندازه ی امار طلاق میبود ک نیست
    امضای ایشان
    من ریشه های تو را دریافته ام

    با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

    و دستهایت با دستان من آشناست

    در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان

    و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

    زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند


  40. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوگل1 نمایش پست ها
    اهان متوجه حرفات شدم

    ولی بازم ظلمه بخدا

    البته حالا زندگی واسه زوجا توو ایران 50 ؛50 شده

    دیگه سنتی و غیر سنتی نمیشناسه

    این همه امار طلاق داریم

    ای کاش آمار زوجای موفقم ب اندازه ی امار طلاق میبود ک نیست
    یه خورده فهم و صبر و انتظارات کم میتونه امار طلاق رو پایین بیاره که متاسفانه فرهنگ داره نابود میشه...
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  41. کاربران زیر از ariakpg بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    سلام.

    چقدر متاهل کم داریم توو این انجمن.

    اشتباه نکنم فقط یک نفر متاهل بود.

    در مورد ازدواج خودم باید بگم که من حدود 2 سال دنبال دختر مورد علاقه ی خودم گشتم که حد اقل نزدیک ترین0 تعریف ها رو به خودم از

    المان های اصلی زندگیم داشته باشه یا همون هم کفو بودن.

    توو این 2 سال دختر های زیادی رو دیدم.

    به طبع یکسری ها رو با عقایدشون موافق نبودم یکسرای ها از من و عقایدم خوششون نمی اومده

    و چون نظر پدر و مادرم خیلی برام اهمیت داشته 1 مورد رو هم پدرم و مادرم زیاد راضی نبودن.

    که بعد از دوسال پسر داییم یه خانواده ای رو معرفی کرد.مادرم که تقریبا می دونست ظاهر مورد نظر من

    چه نوع تیپی هست رفت برای آشنایی اولیه و بعد تایید ایشون از لحاظ ظاهری بنده رفتم و جلسه ی اول خواستگاری

    رفتم و صحبت های اولیه رو انجام دادم خب به طور کلی خودم پسندیده بودم.هم از نظر عقاید و هم از نظر ظاهر.

    چون تحقیقات از خود دختر خیلی برام مهم بود با پدر دختر تماس کرفتم و ازشون اجازه گرفتم که توو محل دانشگاه

    چند باری ببینمشون تا هم دوستاش رو ببینم و هم رفتار و اخلاقشون رو توو اجتماع محک بزنم.

    توو این 4 باری که توو دانشگاهشون رفتم مدت طولانی ای رو باهاشون حرف زدم و تا دم در خونه شون هم رسوندمشون.

    (نا گفته نماند که همه ی این ارتباط ها با اطلاع خانواده ها صورت گرفته بود)البته دوبار از این ملاقات ها هم خواهر همسرم هم باهامون بود.

    همسرم هم چندباری به دانشگاه ما اومدن که باز با خواهرشون اومده بودن.

    بعد از اینکه دیدم ایشون با خیلی از معیار های من سازگاری داره با خانواده م صحبت کردم و جلسات رسمی تر برگذار کردیم و بعد از

    رسم و رسومات معمول عقد و حدودا 10 ماه دوره عقدمون طول کشید و ازدواج کردیم.

    مثل همه ی ازدواج ها یک سری مشکلات رو داشتیم (همه چی گل و بلبل نبود)ولی خدا رو شکر تونستیم با هم مدیریتشون کنیم و الان به نظر یه زندگی موفق دارم

    البته بازم بگم که هنوز هم مشکلاتی در زندگی داریم که معتقد هستم باید این مشکلات باشه وگرنه زندگی مزه نمیده و یکنواخت میشه.

    البته اینایی که گفتم همسرم هم طی یک معیارهایی که از من دیده بود جواب مثبت دادن و ازدواج ما دو نفر به انتخاب دو نفرمون بوده و

    نه فقط انتخاب من و یا اون.

    طولانی بود ببخشید .البته خیلی خلاصه ش کردم.
    ویرایش توسط mahdianshakib : 07-21-2015 در ساعت 12:36 AM

  43. 4 کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  44. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15431
    نوشته ها
    1,975
    تشکـر
    1,705
    تشکر شده 2,460 بار در 1,195 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها
    سلام.

    چقدر متاهل کم داریم توو این انجمن.

    اشتباه نکنم فقط یک نفر متاهل بود.

    در مورد ازدواج خودم باید بگم که من حدود 2 سال دنبال دختر مورد علاقه ی خودم گشتم که حد اقل نزدیک تعریف ها رو به خودم از

    المان های اصلی زندگیم داشته باشه یا همون هم کفو بودن.

    خب توو این 2 سال دختر های زیادی رو دیدم.

    به طبع یکسری ها رو با عقایدشون موافق نبودم یکسرای ها از من و عقایدم خوششون نمی اومده

    و چون نظر پدر و مادرم خیلی برام اهمیت داشته 1 مورد رو هم پدرم و مادرم زیاد راضی نبودن.

    که بعد از دوسال پسر داییم یه خانواده ای رو معرفی کرد.مادرم که تقریبا می دونست ظاهر مورد نظر من

    چه نوع تیپی هست رفت برای آشنایی اولیه و بعد تایید ایشون از لحاظ ظاهری بنده رفتم و جلسه ی اول خواستگاری

    رفتم و صحبت های اولیه رو انجامم دادم خب به طور کلی خودم پسندیده بودم.هم از نظر عقاید و هم از نظر ظاهر.

    خب چون تحقیقات از خود دختر خیلی برام مهم بود با پدر دختر تماس کرفتم و ازشون اجازه گرفتم که توو محل دانشگاه

    چند باری ببینمشون تا هم دوستاش رو ببینم و هم رفتار و اخلاقشون رو توو اجتماع محک بزنم.

    خب توو این 4 باری که توو دانشگاهشون رفتم مدت طولانی ای رو باهاشون حرف زدم و تا دم در خونه شون هم رسوندمشون.

    (نا گفته نماند که همه ی این ارتباط ها با اطلاع خانواده ها صورت گرفته بود)البته دوبار از این ملاقات ها هم خواهر همسرم هم باهامون بود.

    همسرم هم چندباری به دانشگاه ما اومدن که باز با خواهرشون اومده بودن.

    خب بعد از اینکه دیدم ایشون با خیلی از معیار های من سازگاری داره با خانواده م صحبت کردم و جلسات رسمی تر برگذار کردیم و بعد از

    رسم و رسومات معمول عقد و حدودا 10 ماه دوره عقدمون طول کشید و ازدواج کردیم.

    خب مثل همه ی ازدواج ها یک سری مشکلات رو داشتیم (همه چی گل و بلبل نبود)ولی خب خدا رو شکر تونستیم با هم مدیریتشون کنیم و الان به نظر یه زندگی موفق دارم

    البته بازم بگم که هنوز هم مشکلاتی در زندگی داریم که معتقد هستم باید این مشکلات باشه وگرنه زندگی مزه نمیده و یکنواخت میشه.

    خب البته اینایی که گفتم همسرم هم طی یک معیارهایی که از من دیده بود جواب مثبت دادن و ازدواج ما دو نفر به انتخاب دو نفرمون بوده و

    نه فقط انتخاب من و یا اون.

    طولانی بود ببخشید .البته خیلی خلاصه ش کردم.
    آخی ، ایشالا خوشبخت بشین
    امضای ایشان
    من ریشه های تو را دریافته ام

    با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

    و دستهایت با دستان من آشناست

    در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان

    و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

    زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند


  45. کاربران زیر از سوگل1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوگل1 نمایش پست ها
    آخی ، ایشالا خوشبخت بشین
    ممنون ازتون.همچنین.

  47. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها
    سلام.

    چقدر متاهل کم داریم توو این انجمن.

    اشتباه نکنم فقط یک نفر متاهل بود.

    در مورد ازدواج خودم باید بگم که من حدود 2 سال دنبال دختر مورد علاقه ی خودم گشتم که حد اقل نزدیک ترین0 تعریف ها رو به خودم از

    المان های اصلی زندگیم داشته باشه یا همون هم کفو بودن.

    توو این 2 سال دختر های زیادی رو دیدم.

    به طبع یکسری ها رو با عقایدشون موافق نبودم یکسرای ها از من و عقایدم خوششون نمی اومده

    و چون نظر پدر و مادرم خیلی برام اهمیت داشته 1 مورد رو هم پدرم و مادرم زیاد راضی نبودن.

    که بعد از دوسال پسر داییم یه خانواده ای رو معرفی کرد.مادرم که تقریبا می دونست ظاهر مورد نظر من

    چه نوع تیپی هست رفت برای آشنایی اولیه و بعد تایید ایشون از لحاظ ظاهری بنده رفتم و جلسه ی اول خواستگاری

    رفتم و صحبت های اولیه رو انجام دادم خب به طور کلی خودم پسندیده بودم.هم از نظر عقاید و هم از نظر ظاهر.

    چون تحقیقات از خود دختر خیلی برام مهم بود با پدر دختر تماس کرفتم و ازشون اجازه گرفتم که توو محل دانشگاه

    چند باری ببینمشون تا هم دوستاش رو ببینم و هم رفتار و اخلاقشون رو توو اجتماع محک بزنم.

    توو این 4 باری که توو دانشگاهشون رفتم مدت طولانی ای رو باهاشون حرف زدم و تا دم در خونه شون هم رسوندمشون.

    (نا گفته نماند که همه ی این ارتباط ها با اطلاع خانواده ها صورت گرفته بود)البته دوبار از این ملاقات ها هم خواهر همسرم هم باهامون بود.

    همسرم هم چندباری به دانشگاه ما اومدن که باز با خواهرشون اومده بودن.

    بعد از اینکه دیدم ایشون با خیلی از معیار های من سازگاری داره با خانواده م صحبت کردم و جلسات رسمی تر برگذار کردیم و بعد از

    رسم و رسومات معمول عقد و حدودا 10 ماه دوره عقدمون طول کشید و ازدواج کردیم.

    مثل همه ی ازدواج ها یک سری مشکلات رو داشتیم (همه چی گل و بلبل نبود)ولی خدا رو شکر تونستیم با هم مدیریتشون کنیم و الان به نظر یه زندگی موفق دارم

    البته بازم بگم که هنوز هم مشکلاتی در زندگی داریم که معتقد هستم باید این مشکلات باشه وگرنه زندگی مزه نمیده و یکنواخت میشه.

    البته اینایی که گفتم همسرم هم طی یک معیارهایی که از من دیده بود جواب مثبت دادن و ازدواج ما دو نفر به انتخاب دو نفرمون بوده و

    نه فقط انتخاب من و یا اون.

    طولانی بود ببخشید .البته خیلی خلاصه ش کردم.


    اقای مهدیان امیدوارم همیشه تصمیمتو و زندگیته درسات باشن و نمیشه با همسر و دخترتون خوشبخت باشید

    ولی یه چیزی من عاشق دخترتون. شدم بزنم به تخته ماشاالله خیلییییی بامزن



    غیبت نباشه. یه روز تو چت باکس بچه ها راجب بچه هاشون میگفتن همه هم میگفتن دختر شما خیلی خوشمزست

    خدا حفظش کنه
    ویرایش توسط پریماه. : 07-21-2015 در ساعت 12:58 AM
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  49. 2 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  50. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    اقای مهدیان امیدوارم همیشه تصمیمتو و زندگیته درسات باشن و نمیشه با همسر و دخترتون خوشبخت باشید

    ولی یه چیزی من عاشق دخترتون. شدم بزنم به تخته ماشاالله خیلییییی بامزن : 4:


    غیبت نباشه. یه روز تو چت باکس بچه ها راجب بچه هاتون میگفته همه هم میگفته دختر شما خیلی خوشمزست

    خدا حفظش کنه
    ممنون ازتون پری خانوم.

    بچه ها و شما لطف دارید.

    اتفاقا حلما گفته خاله پری رو دوست دارم.

  51. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  52. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها
    ممنون ازتون پری خانوم.

    بچه ها و شما لطف دارید.

    اتفاقا حلما گفته خاله پری رو دوست دارم.
    نظر لطفشه منم دوستش دارم
    عزیززززم. ....اسمش حلماست ماهم یه هلما داریم خیلی دوستش دارم

    ولی یه سوال

    حلما یا هلما ؟؟
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  53. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  54. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    نظر لطفشه منم دوستش دارم
    عزیززززم. ....اسمش حلماست ماهم یه هلما داریم خیلی دوستش دارم

    ولی یه سوال

    حلما یا هلما ؟؟
    من دخترم شناسنامه ش با حلما نوشته شده.

    حلما از حلم و بردباری.که معنای اصلی ش میشه بسیار صبور.

    البته هلما هم نوشته میشه که فکر میکنم کمی معنیش با حلما متفاوت هست.

  55. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  56. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14614
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    182
    تشکر شده 65 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها
    سلام.

    چقدر متاهل کم داریم توو این انجمن.

    اشتباه نکنم فقط یک نفر متاهل بود.

    در مورد ازدواج خودم باید بگم که من حدود 2 سال دنبال دختر مورد علاقه ی خودم گشتم که حد اقل نزدیک ترین0 تعریف ها رو به خودم از

    المان های اصلی زندگیم داشته باشه یا همون هم کفو بودن.

    توو این 2 سال دختر های زیادی رو دیدم.

    به طبع یکسری ها رو با عقایدشون موافق نبودم یکسرای ها از من و عقایدم خوششون نمی اومده

    و چون نظر پدر و مادرم خیلی برام اهمیت داشته 1 مورد رو هم پدرم و مادرم زیاد راضی نبودن.

    که بعد از دوسال پسر داییم یه خانواده ای رو معرفی کرد.مادرم که تقریبا می دونست ظاهر مورد نظر من

    چه نوع تیپی هست رفت برای آشنایی اولیه و بعد تایید ایشون از لحاظ ظاهری بنده رفتم و جلسه ی اول خواستگاری

    رفتم و صحبت های اولیه رو انجام دادم خب به طور کلی خودم پسندیده بودم.هم از نظر عقاید و هم از نظر ظاهر.

    چون تحقیقات از خود دختر خیلی برام مهم بود با پدر دختر تماس کرفتم و ازشون اجازه گرفتم که توو محل دانشگاه

    چند باری ببینمشون تا هم دوستاش رو ببینم و هم رفتار و اخلاقشون رو توو اجتماع محک بزنم.

    توو این 4 باری که توو دانشگاهشون رفتم مدت طولانی ای رو باهاشون حرف زدم و تا دم در خونه شون هم رسوندمشون.

    (نا گفته نماند که همه ی این ارتباط ها با اطلاع خانواده ها صورت گرفته بود)البته دوبار از این ملاقات ها هم خواهر همسرم هم باهامون بود.

    همسرم هم چندباری به دانشگاه ما اومدن که باز با خواهرشون اومده بودن.

    بعد از اینکه دیدم ایشون با خیلی از معیار های من سازگاری داره با خانواده م صحبت کردم و جلسات رسمی تر برگذار کردیم و بعد از

    رسم و رسومات معمول عقد و حدودا 10 ماه دوره عقدمون طول کشید و ازدواج کردیم.

    مثل همه ی ازدواج ها یک سری مشکلات رو داشتیم (همه چی گل و بلبل نبود)ولی خدا رو شکر تونستیم با هم مدیریتشون کنیم و الان به نظر یه زندگی موفق دارم

    البته بازم بگم که هنوز هم مشکلاتی در زندگی داریم که معتقد هستم باید این مشکلات باشه وگرنه زندگی مزه نمیده و یکنواخت میشه.

    البته اینایی که گفتم همسرم هم طی یک معیارهایی که از من دیده بود جواب مثبت دادن و ازدواج ما دو نفر به انتخاب دو نفرمون بوده و

    نه فقط انتخاب من و یا اون.

    طولانی بود ببخشید .البته خیلی خلاصه ش کردم.
    به به جناب مهدیان
    براتون آرزوی موفقیت و خوشبختی دارم
    یه سوال:شما که خودتون روانشناسین وقتی بحثتون بشه با خانومتون کی زودتر کوتاه میاد؟
    کی مدیریت میکنه و اوضاع و جمع و جور میکنه؟

    و اینکه تو مسابقه شماره ۶ک خب دیر رسیدم و جواب داده بودین یه سوال پرسیدم ک منتظر جوابشم,ممنون میشم
    امضای ایشان
    امید یعنی آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد
    ایمان یعنی یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد
    شجاعت یعنی اینکه باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد . .

  57. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14614
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    182
    تشکر شده 65 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    اقای مهدیان امیدوارم همیشه تصمیمتو و زندگیته درسات باشن و نمیشه با همسر و دخترتون خوشبخت باشید

    ولی یه چیزی من عاشق دخترتون. شدم بزنم به تخته ماشاالله خیلییییی بامزن



    غیبت نباشه. یه روز تو چت باکس بچه ها راجب بچه هاشون میگفتن همه هم میگفتن دختر شما خیلی خوشمزست

    خدا حفظش کنه
    وای پری جون باهات موافقم,خیلی ماشالل خوردنیه من اگه پسر داشتم از همین حالا حلما رو نشون میکردم واسش:)
    البته با اجازه پدرش
    امضای ایشان
    امید یعنی آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد
    ایمان یعنی یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد
    شجاعت یعنی اینکه باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد . .

  58. کاربران زیر از آباجی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  59. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط آباجی نمایش پست ها
    به به جناب مهدیان
    براتون آرزوی موفقیت و خوشبختی دارم
    یه سوال:شما که خودتون روانشناسین وقتی بحثتون بشه با خانومتون کی زودتر کوتاه میاد؟
    کی مدیریت میکنه و اوضاع و جمع و جور میکنه؟

    و اینکه تو مسابقه شماره ۶ک خب دیر رسیدم و جواب داده بودین یه سوال پرسیدم ک منتظر جوابشم,ممنون میشم
    ممنون از شما.

    ما خیلی بحث با هم نمی کنیم .

    اما گاهی اوقات که سر موضوعاتی بحث میکنیم حالت تعادل داره .

    یعنی گاهی من و گاهی همسرم.

    اما بیشتر من کوتاه اومدم.البته من اسمش رو کوتاه اومدن نمیذارم من به این مقوله میگم موکول کردن حل مسئله

    به یه وقت دیگه.بعد از اینکه اواع آروم شد یکی از ما دو نفر منت کشی میکنیم دیگه.

  60. کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  61. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط آباجی نمایش پست ها
    وای پری جون باهات موافقم,خیلی ماشالل خوردنیه من اگه پسر داشتم از همین حالا حلما رو نشون میکردم واسش:)
    البته با اجازه پدرش
    حلما فعلا قصد درس خوندن داره

  62. 2 کاربران زیر از mahdianshakib بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  63. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14614
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    182
    تشکر شده 65 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها
    حلما فعلا قصد درس خوندن داره
    جناب مهدیان دختره و نازش دیگه,حیف ک منم دختر دارم نه پسر وگرنه نازشم میخریدم:)
    بعله همچین مادرشوهر مهربونیم من:)
    امضای ایشان
    امید یعنی آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد
    ایمان یعنی یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد
    شجاعت یعنی اینکه باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد . .

  64. کاربران زیر از آباجی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  65. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14614
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    182
    تشکر شده 65 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها
    ممنون از شما.

    ما خیلی بحث با هم نمی کنیم .

    اما گاهی اوقات که سر موضوعاتی بحث میکنیم حالت تعادل داره .

    یعنی گاهی من و گاهی همسرم.

    اما بیشتر من کوتاه اومدم.البته من اسمش رو کوتاه اومدن نمیذارم من به این مقوله میگم موکول کردن حل مسئله

    به یه وقت دیگه.بعد از اینکه اواع آروم شد یکی از ما دو نفر منت کشی میکنیم دیگه.
    عه پس شمام مثه ما آدمای عادی هسین:))))آخی آخی خدا واسه همدیگه حفظتون کنه

    بعله ب خوبی با این اسم گذاشتنای شما آشنام:)
    راسی کی امشب خندوانه رو دید؟؟عالی بود,عالی
    ویرایش توسط آباجی : 07-21-2015 در ساعت 01:20 AM
    امضای ایشان
    امید یعنی آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد
    ایمان یعنی یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد
    شجاعت یعنی اینکه باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد . .

  66. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط آباجی نمایش پست ها
    جناب مهدیان دختره و نازش دیگه,حیف ک منم دختر دارم نه پسر وگرنه نازشم میخریدم:)
    بعله همچین مادرشوهر مهربونیم من:)
    اختیار دارید شما.

    نظر لطفتونه.

  67. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط آباجی نمایش پست ها
    عه پس شمام مثه ما آدمای عادی هسین:))))آخی آخی خدا واسه همدیگه حفظتون کنه
    راسی کی امشب خندوانه رو دید؟؟عالی بود,عالی


    مگه ما از کره ی دیگه ای اومدیم.

    ما هم مشکلاتی داریم در زندگی که خب طبیعی هست.

    البته شاید مقدارش کمتر باشه.البته این به این معنا نیست که بدون مشکل باشیم.

  68. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14614
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    182
    تشکر شده 65 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdianshakib نمایش پست ها


    مگه ما از کره ی دیگه ای اومدیم.

    ما هم مشکلاتی داریم در زندگی که خب طبیعی هست.

    البته شاید مقدارش کمتر باشه.البته این به این معنا نیست که بدون مشکل باشیم.

    لحنم ب شوخی بودجناب مهدیان زیاد دقیق نشین:)
    بعله ک باید مشکلاتتون کمتر باشه,ایشالا روز ب روز هم کمتر بشه,تازه بشین مثه ما:)))))
    نه شوخی میکنم,ایشالا همه متاهلا زندگی پایداری داشته باشن با وجود همه مشکلات
    امضای ایشان
    امید یعنی آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد
    ایمان یعنی یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد
    شجاعت یعنی اینکه باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد . .

  69. کاربران زیر از آباجی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  70. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    وقتی من به دنیا اومدم ایشون 6 سالش بود .از بستگان درجه دو بودیم .محل زندگیمون چند ساعت با هم فرق داشت سالی یک الی دو بار میدیدمش .همیشه دایی صداش میکردم .تو دو تا دنیای متفاوت زندگی میکردیم یه دفعه به خودم اومدم دیدم داییم ازم خواستگاری کرده و شد همه ی زندگیم .
    اره دوستان بالاخره شما هم یه روزی یه جایی دلتون اهلی یه نفر میشه.


    خوش بختی گوشه ای از نگاه خداست .من شما را به تمامی نگاهش می سپارم .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  71. 2 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  72. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    وقتی من به دنیا اومدم ایشون 6 سالش بود .از بستگان درجه دو بودیم .محل زندگیمون چند ساعت با هم فرق داشت سالی یک الی دو بار میدیدمش .همیشه دایی صداش میکردم .تو دو تا دنیای متفاوت زندگی میکردیم یه دفعه به خودم اومدم دیدم داییم ازم خواستگاری کرده و شد همه ی زندگیم .
    اره دوستان بالاخره شما هم یه روزی یه جایی دلتون اهلی یه نفر میشه.


    خوش بختی گوشه ای از نگاه خداست .من شما را به تمامی نگاهش می سپارم .
    سلام..ممنون از حضورت....اینجور که از پیامتون فهمیدم شما اسیر سنتهای غلط شدید و تو سن پایین شما رو به ازدواج میشه گفت مجبور کردن
    درست فهمیدم؟
    البته منظورم این نیست که الان از شوهرتون ناراضی هستید فقط برداشتم رو از پیامتون گفتم اگه اشتباه کردم ممنون میشم حرفای من رو تصحیح بفرماید...ممنون
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  73. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6620
    نوشته ها
    203
    تشکـر
    122
    تشکر شده 252 بار در 118 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    ازدواج من و همسرم با هم اصلا سنتی نبود و شاید اگه داستانشو بگم کسی انتظار ازدواج موفقی نداشته باشه در حالی که اینطور نیست.من واسه تفریح و کنجکاوی تو یه سایت همسریابی عضو شدم.کلی برام پیام میومد و منم خوشم می اومد قرار سرکاری بزارم.اما تو یکی از پیامهام ، پروفایل طرف نظرمو جلب کرد و باهاش قرار حضوری تو یه کافی شاپ گذاشتم.اما وقتی طرفمو دیدم اصلا ازش خوشم نیومد.و بهش گفتم خوشحال شدم از آشناییتون ایشالاه خوشبخت بشین.عصرش بهم زنگ زد و گفت با اجازتون شماره تون رو دادم به یه دوستم که خیلی به هم میخورید.منم کلی عصبانی شدم .اما گفتم به جای بروز دادن عصبانیتم بهتره صبر کنم با طرف آشنا شم وابسته که شد اونوقت کات کنم حالش بیاد سرجاش.آخه از لحاظ ظاهری خوش قیافه بودم و اصلا نشده بود خواستگاری بیاد و سریش نشه.و مطمئن بودم ایشونم مث بقیه س.قرار گذاشتیم همو ببینیم اما تا دیدمش و کمی حرف زد دیدم چقدر آقا و با شخصیته.خیلی همفکر بودیم به طوری که هر حرفی میزد انگار کلا از تو دل من خبر داره.طرز فکرش فلسفه زندگیش اهدافش اعتقاداتش تحصیلاتش خانواده اش همه چیش مث من بود.حتی قیافه مونم به هم شباهت داشت.دقیقا همون ایده آلم بود.خلاصه تو همون جلسه اول یه دل نه صد دل عاشقم شد.اینقدر شدید که بعد ملاقاتمون فشارش افتاد و کارش به بیمارستان کشید.دو روز بعد بهم پیشنهاد ازدواج داد اما من قبول نکردم.و بیشتر دیدمش تا بیشتر آشنا شیم.هر روز میگذشت بیشتر نقاط مشترک پیدا میکردیم.کم کم عاشقش شدم و یه ماه بعد مامانش زنگ زد خونمون وقت گرفت اومدن خواستگاری و اینقدر هول کرد که تو عزاداریهای محرم ما عقد کردیم.گفت طاقت ندارم میترسم از دستت بدم(آخه با اینکه دوستش داشتم اصلا بروز نمیدادم و خیلی سرد باهاش رفتار میکردم و اونم بیشتر وابسته میشد.چ.ن خیلی مغرور بودم)
    خلاصه الان 5 ساله ازدواج کردیم و همسرم آقا تمومه.قد بلند خوشتیپ مهربون صبور تحصیلکرده خوش اخلاق موقعیت اجتماعی دار سر زبوندار محبوب فامبل وفادار خانواده دوست و زحمتکش .....اهل هیچ چیزیم نیس نه سیگار نه مشروب نه رفیق بازی و نه هیچ خلافی.حتی تو عمرش دعوا هم نکرده با یه نفر.موقر و آرومه.شکر خدا حتی یه بارم با هم قهر نبودیم.اختلاف نظر داشتیم بحثمونم شده اما اصلا قهر نکردیم.خیلی هم خوشبختم.اونم این احساسو داره.تو زندگیمونم پیشرفت خوبی داشتیم.و با اینکه 5 ساله ازدواج کردیم هنوزم هنوزه به قدری با هم عاشقانه و با احترام رفتار میکنیم که خیلیا به حالمون غبطه میخورن.
    ویرایش توسط RANAA : 07-21-2015 در ساعت 11:55 AM

  74. 3 کاربران زیر از RANAA بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  75. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ariakpg نمایش پست ها
    سلام..ممنون از حضورت....اینجور که از پیامتون فهمیدم شما اسیر سنتهای غلط شدید و تو سن پایین شما رو به ازدواج میشه گفت مجبور کردن
    درست فهمیدم؟
    البته منظورم این نیست که الان از شوهرتون ناراضی هستید فقط برداشتم رو از پیامتون گفتم اگه اشتباه کردم ممنون میشم حرفای من رو تصحیح بفرماید...ممنون
    سلام نه ازدواجم اجباری نبود ولی چون مذهبی بودیم وقتی بزرگتر شدیم جز سلام وعلیک صحبت دیگه ای با هم نداشتیم .یعنی از علاقشون خبر نداشتم

    البته شناخت کافی از ایشون هم نداشتم .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  76. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  77. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط RANAA نمایش پست ها
    ازدواج من و همسرم با هم اصلا سنتی نبود و شاید اگه داستانشو بگم کسی انتظار ازدواج موفقی نداشته باشه در حالی که اینطور نیست.من واسه تفریح و کنجکاوی تو یه سایت همسریابی عضو شدم.کلی برام پیام میومد و منم خوشم می اومد قرار سرکاری بزارم.اما تو یکی از پیامهام ، پروفایل طرف نظرمو جلب کرد و باهاش قرار حضوری تو یه کافی شاپ گذاشتم.اما وقتی طرفمو دیدم اصلا ازش خوشم نیومد.و بهش گفتم خوشحال شدم از آشناییتون ایشالاه خوشبخت بشین.عصرش بهم زنگ زد و گفت با اجازتون شماره تون رو دادم به یه دوستم که خیلی به هم میخورید.منم کلی عصبانی شدم .اما گفتم به جای بروز دادن عصبانیتم بهتره صبر کنم با طرف آشنا شم وابسته که شد اونوقت کات کنم حالش بیاد سرجاش.آخه از لحاظ ظاهری خوش قیافه بودم و اصلا نشده بود خواستگاری بیاد و سریش نشه.و مطمئن بودم ایشونم مث بقیه س.قرار گذاشتیم همو ببینیم اما تا دیدمش و کمی حرف زد دیدم چقدر آقا و با شخصیته.خیلی همفکر بودیم به طوری که هر حرفی میزد انگار کلا از تو دل من خبر داره.طرز فکرش فلسفه زندگیش اهدافش اعتقاداتش تحصیلاتش خانواده اش همه چیش مث من بود.حتی قیافه مونم به هم شباهت داشت.دقیقا همون ایده آلم بود.خلاصه تو همون جلسه اول یه دل نه صد دل عاشقم شد.اینقدر شدید که بعد ملاقاتمون فشارش افتاد و کارش به بیمارستان کشید.دو روز بعد بهم پیشنهاد ازدواج داد اما من قبول نکردم.و بیشتر دیدمش تا بیشتر آشنا شیم.هر روز میگذشت بیشتر نقاط مشترک پیدا میکردیم.کم کم عاشقش شدم و یه ماه بعد مامانش زنگ زد خونمون وقت گرفت اومدن خواستگاری و اینقدر هول کرد که تو عزاداریهای محرم ما عقد کردیم.گفت طاقت ندارم میترسم از دستت بدم(آخه با اینکه دوستش داشتم اصلا بروز نمیدادم و خیلی سرد باهاش رفتار میکردم و اونم بیشتر وابسته میشد.چ.ن خیلی مغرور بودم)
    خلاصه الان 5 ساله ازدواج کردیم و همسرم آقا تمومه.قد بلند خوشتیپ مهربون صبور تحصیلکرده خوش اخلاق موقعیت اجتماعی دار سر زبوندار محبوب فامبل وفادار خانواده دوست و زحمتکش .....اهل هیچ چیزیم نیس نه سیگار نه مشروب نه رفیق بازی و نه هیچ خلافی.حتی تو عمرش دعوا هم نکرده با یه نفر.موقر و آرومه.شکر خدا حتی یه بارم با هم قهر نبودیم.اختلاف نظر داشتیم بحثمونم شده اما اصلا قهر نکردیم.خیلی هم خوشبختم.اونم این احساسو داره.تو زندگیمونم پیشرفت خوبی داشتیم.و با اینکه 5 ساله ازدواج کردیم هنوزم هنوزه به قدری با هم عاشقانه و با احترام رفتار میکنیم که خیلیا به حالمون غبطه میخورن.
    سلام...ممنون از نظرت....چه شوهری گیرت اومده ایشالا خوشبخت شید هزاران سال...با اینکه قصدت ازدواج نبوده و کاملا اتفاقی اما زندگی خوبی برات رقم خورده...خدا خیلی دوست داره همیشه ممنونش باش ...همه انقد شانس خوبی تو زندگیشون ندارن اما شما باید شکرگذار این عشق باشید...
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  78. 2 کاربران زیر از ariakpg بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  79. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    سلام نه ازدواجم اجباری نبود ولی چون مذهبی بودیم وقتی بزرگتر شدیم جز سلام وعلیک صحبت دیگه ای با هم نداشتیم .یعنی از علاقشون خبر نداشتم

    البته شناخت کافی از ایشون هم نداشتم .
    متوجه منظورتون شدم...همچین خانواده هایی رو دیدم...امیدوارم با تمام این اتفاقات بهترینها براتون رقم بخوره....
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  80. کاربران زیر از ariakpg بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  81. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15307
    نوشته ها
    249
    تشکـر
    1,185
    تشکر شده 204 بار در 134 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    سلام
    من و شوهرم هم کاملا سنتي ازدواج کرديم.معرفي شديم ب هم.من ي شب قبل از خاستگاري متوجه شدم قراره بيان.و بشدت مخالف بودم ولي چون همه چي از قبل تعيين شده بود خانوادم گفتن بخاطر عاقاي .... بذار بيان و دور از ادبه کنسلش کنيم.جالبه شوهرم هم تو ذهنش اين بود ک ميرم اگه ديدم دختره کوتاه و تپله و کليپس ميزنه ميگم خوشم نيومد!شبي ک اومدن بشدت ناراحت و عصبي بودم.خلاصه اونشب تموم شد.فردا عصرش تماس گرفتن واس جواب.منم جواب رد دادم.دوباره اومدن و دوباره و .... بار پنجم ک اومد و صحبت کرديم جواب مثبت دادم.بسيار منطقي و از همه مهمتر اينکه منو بخاطر خودم ميخواد نه شان اجتماعي خانواده و ظاهرم.الان پنج ماهه عقد کرديم.مشکل داريم ولي همفکريم.قول داديم ک هيچوقت قهر نکنيم و مشکلات و تفاوت نظرها رابطمون رو تحت الشعاع قرار نده.
    فقط تنها چيزي ک ازارم ميده و گاهي بهش فک ميکنم.فرهنگ خانواده هاست.شايد مسخره بياد ولي خانواده و فاميل من از اون دسته اند ک مجالس جشن ک ميريم لباس مجلسي ميپوشيم و اگه درجه يک باشه ارايشگاه ميريم ولي خانواده همسرم لباس مجلسي نميپوشن و ....
    ومن اينو نميدونستم تا يک ماه قبل.
    البته شوهرم مشکلي با اين موضوع نداره.و همين منو اروم ميکنه

  82. کاربران زیر از atoosa66 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  83. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    وقتی من به دنیا اومدم ایشون 6 سالش بود .از بستگان درجه دو بودیم .محل زندگیمون چند ساعت با هم فرق داشت سالی یک الی دو بار میدیدمش .همیشه دایی صداش میکردم .تو دو تا دنیای متفاوت زندگی میکردیم یه دفعه به خودم اومدم دیدم داییم ازم خواستگاری کرده و شد همه ی زندگیم .
    اره دوستان بالاخره شما هم یه روزی یه جایی دلتون اهلی یه نفر میشه.


    خوش بختی گوشه ای از نگاه خداست .من شما را به تمامی نگاهش می سپارم .

    داییی ؟؟؟؟ وای چه باحال به شوهرت میگفتی دایی
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  84. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  85. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18397
    نوشته ها
    148
    تشکـر
    106
    تشکر شده 207 بار در 93 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط atoosa66 نمایش پست ها
    سلام
    من و شوهرم هم کاملا سنتي ازدواج کرديم.معرفي شديم ب هم.من ي شب قبل از خاستگاري متوجه شدم قراره بيان.و بشدت مخالف بودم ولي چون همه چي از قبل تعيين شده بود خانوادم گفتن بخاطر عاقاي .... بذار بيان و دور از ادبه کنسلش کنيم.جالبه شوهرم هم تو ذهنش اين بود ک ميرم اگه ديدم دختره کوتاه و تپله و کليپس ميزنه ميگم خوشم نيومد!شبي ک اومدن بشدت ناراحت و عصبي بودم.خلاصه اونشب تموم شد.فردا عصرش تماس گرفتن واس جواب.منم جواب رد دادم.دوباره اومدن و دوباره و .... بار پنجم ک اومد و صحبت کرديم جواب مثبت دادم.بسيار منطقي و از همه مهمتر اينکه منو بخاطر خودم ميخواد نه شان اجتماعي خانواده و ظاهرم.الان پنج ماهه عقد کرديم.مشکل داريم ولي همفکريم.قول داديم ک هيچوقت قهر نکنيم و مشکلات و تفاوت نظرها رابطمون رو تحت الشعاع قرار نده.
    فقط تنها چيزي ک ازارم ميده و گاهي بهش فک ميکنم.فرهنگ خانواده هاست.شايد مسخره بياد ولي خانواده و فاميل من از اون دسته اند ک مجالس جشن ک ميريم لباس مجلسي ميپوشيم و اگه درجه يک باشه ارايشگاه ميريم ولي خانواده همسرم لباس مجلسي نميپوشن و ....
    ومن اينو نميدونستم تا يک ماه قبل.
    البته شوهرم مشکلي با اين موضوع نداره.و همين منو اروم ميکنه

    سلام ممنون از توجهت.....همین همت شوهرت خوبه که پنج بار اومده خواستگاریت ...اون مشکل رو هم که فرمودید همچین مشکلی هم نیست وقتی شوهر شما با این موضوع مشکلی نداره پس مهم نیست و بخاطرش خاطر خودتون و شوهرتون رو مکدر نکنید...امیدوارم سالیان طولانی کنار هم خوب و خوشبخت زندگی کنید.
    امضای ایشان
    اینکه می گویند : ادعایی نیست

    خودش کم ادعایی نیست …

  86. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بحث آزاد : شما چطور با همسرتون آشنا شدید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ariakpg نمایش پست ها
    سلام...ممنون از حضورت....از صحبتها چیزای خوبی گیرت میاد...گوش کن بخاطر همینه مجرد موندی دیگه خخخ....ایشالا یکی ازت خوشش میاد و خوشبختت میکنه..
    نامرد میبینی ....بخاطر چی مجرد موندم هان ؟؟؟؟؟!!!! والا مگه چند سالم هستش تازه اوج جوونیم اصلا تنهایی صفایی داره که نگو ....
    اصلا چه معنی داره ادم از کسی خوشش بیاد ... ازدواج ؟؟!!!!!مگه داریم مگه میشه

صفحه 1 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. صندلی داغ ( تیر 94 )
    توسط ملکه شیشه ای در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 70
    آخرين نوشته: 07-21-2015, 03:42 PM
  2. تک تیر انداز کرد
    توسط pari@ در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 06-23-2015, 05:14 PM
  3. تیرکشیدن چشم
    توسط شاکی در انجمن مشاوره پزشکی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-23-2014, 05:16 PM
  4. راهکارهایی برای روشن تر کردن پوست های تیره
    توسط Artin در انجمن زیبایی پوست و مو
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-30-2014, 09:51 PM
  5. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-07-2013, 11:40 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد